آرمان جونآرمان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

آرمان جون،عشق مامان و بابا

آغاز 10 ماهگی

1392/3/22 12:39
159 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 22 خرداده و نفس من از دیروز رفته تو 10 ماه.10 ماهه شدی عزیزم و من به روزایی فکر میکنم که چقدر برام سخت گذشت و همیشه دست تنها بودم.البته مامان جون تا اونجایی که دستش میرسید همیشه کمکم میکرد ولی اون بنده خدا هم از وقتی دیسک کمرشو عمل کرد داغون شده.منم دلم نمیاد زیاد تو زحمت بندازمش.خاله هم نداری که یکم کمکم کنه.

از یک طرف دلم میخواد این روزا زود بگذره و تو بزرگتر بشی و یکم از خستگیهام کم بشه ولی از طرف دیگه میدونم برای این روزا هم دل تنگ میشم.

خیلی شیطونی میکنی ولی خیلی خیلی بیشتر از قبل دوست دارم.چند روزه دس دسی یاد گرفتی .چند روزه میتونی با کمک مبل راه بریو طول مبلو صندلیو طی کنی.دیگه فهمیدی بی احتیاطی کنی میوفتی بنابراین بیشتر مواظبی و محتاطتر شدی.همه چیزو میبری تو دهنت ولی از دندونه دومی خبری نیست تازه اون اولی هم کامل بیرون نزده.خیلی خیلی شکمو تشریف داری فدات شم.من که دیگه از دست تو صبحونه نمیتونم بخورم .ناهار و شامم منو بابایی کلافه میشیم تا بخوریم .با اینکه الان دیگه همه چی میتونی بخوری ولی غذای ما و شما جداست.شکمو و تپلک منماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)